۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

بهاران آمد (حمید مصدق)

بهاران آمد (حمید مصدق)

من به هنگام شکوفایی گلها در دشت باز بر می‌گردم ...و صدا می‌زنم....
من به هنگام شکوفایی گلها در دشت باز بر می‌گردم
و صدا می‌زنم
«آی
باز کن پنجره را - در بگشا-
که بهاران آمد
که شکفته گل سرخ
به گلستان آمد!
باز کن پنجره را
که پرستو پر می‌شوید در چشمه نور
که قناری می‌خواند؟
می‌خواند آواز سرور؟
که:
بهاران آمد
که شکفته گل سرخ
به گلستان آمد!»
«حمید مصدق»
من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو به من گفتی،
هرگز هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مرا، غصه این هرگز کشت.
«حمید مصدق»
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
منبع: ghabeshishei.parsiblog.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر