۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

ارائه چارچوبي جهت پياده سازي مديريت دانش در كسب و كارهاي كوچك و متوسط

مقدمه تعریف دقیق و یکسانی از صنایع کوچک و متوسط (SME ها) وجود ندارد و معیار تعریف ارائه شده برای آنها در کشورهای مختلف، متفاوت است. طبق تعریف مرکز آمار ایران، صنایع کوچک با تعداد کارکنان کمتر از 9 نفر تعریف می شوند؛ اگرچه صنایع با تعداد کارکنان زیر 50 نفر را نیز می توان SME دانست. تعداد SME ها در مقایسه با کل صنایع درصد بالایی را تشکیل می دهد و این یکی از دلایل اهمیت آنها در اقتصاد کشورها است. برای مثال 99.8 درصد از کسب و کارهای موجود در اتحادیه اروپا و 99 درصد از کسب و کارهای فعال در امریکا و ژاپن را SME ها شامل می شوند.

نقش SME ها در اقتصاد نقش SME ها در اقتصاد در موارد زیر آشکار می شود:
1. بستری برای بروز و ظهور توانایی ها و قابلیت هایی برای راه اندازی کسب و کار و کارآفرین شدن
2. اشتغال زایی و ایجاد فرصت های شخصی
3. ایجاد نوآوری در محصولات و خدمات
4. نفوذ SME ها در بازارهای ویژه و فعالیت در نقاطی مشخص
5. SME ها پایه اقتصاد تولیدی هستند و در نقش شرکت های پیمانکار، افزایش کارایی صنایع بزرگ را موجب می شوند.
6. ایجاد رقابت سالم و جلوگیری از انحصار

ضرورت پیاده سازی و اجرای مدیریت دانش در SME ها: این موضوع از دو منظر محیط داخلی و خارجی قابل بررسی است:
از منظر محیط داخلی این است که چگونه دانش به عنوان یک منبع کلیدی و سرمایه استراتژیک می تواند در بهبود عملکرد و خلق ارزش در سازمان ها کمک کند. بعضی از مزایای مدیریت دانش عبارتند از:
بهبود در قدرت، کارایی، تصمیم گیری، یادگیری، نوآوری، پاسخگویی به مشتری و اشتراک دانش. این موضوعات درباره ی SME ها حساس¬تر می باشند زیرا این شرکت ها در شرایطی سخت و تحت فشار برای فراهم کردن راهی برای نفوذ که امری حیاتی است سرمایه دانشی خود را به خوبی مدیریت می کنند.
از منظر محیط خارجی که باید به چندین موضوع توجه کرد:
اول: وجود فشار رقابت در کسب و کارها که مطمئنا این فشار بیشتر توسط SME ها احساس می شود و SME ها با جهانی شدن، به صورت تصاعدی به رقابت در بازاری با رقابت بسیار بالا ملزم می شوند و شماری از آنها در حالی که به تمرکز بر بازارهای محلی ادامه می دهند، به نحوی فزاینده جهانی می شوند. از این منظر، یک سلاح ضروری برای بقای SME ها مدیریت دانش است.
دوم: تعداد زیادی از صنایع بزرگ در مسیر دانش محور شدن گام نهاده اند و همانند آنچه که درباره ی استاندارد های کیفیت اتفاق افتاده؛ ممکن است صنایع بزرگ خواهان پیاده سازی زیر ساخت دانشی در سیستم مدیریت SMEها، (به عنوان تامین کنندگان این صنایع) باشند.
سوم: در چشم انداز کسب و کارهای امروزی می توان شکل گیری ائتلاف ها و اتحادیه را دید، همچنین SMEها در مسیر ایجاد شبکه های رسمی و غیر رسمی با سایر شرکت ها و صنایع گام نهاده اند. SMEها به منظور توانمندسازی این شبکه ها برای موفقیت، نیازمند برخورداری از سیستم مدیریت دانش سازگار با شریکانشان می باشند.
دیدگاه دیگر از نظر محیط خارجی، تمایل SME ها به ایجاد شبکه و یا خوشه های صنعتی است که ایجاد شبکه های همکاری بین صنایع کوچک با هدف رسیدن به محصولات یا خدمات قابل رقابت را دنبال می کند.


نقاط قوت و ضعف SME ها در اجرای مدیریت دانش در این بخش نقاط قوت و ضعف SME ها با توجه به مشخصات ویژه این شرکت ها، در هر یک از فرایندهای اصلی مدیریت دانش مورد بررسی قرار می گیرید:
1. خلق و اکتساب دانش : Barchan معتقد است فرد با ترک سازمان، علاوه بر دانش خود، سرمایه های صرف شده برای پرورش و پیشرفت خود را نیز با خود می برد. همچنین Brooking اعتقاد دارد تنها 20% از دانش افراد، به منظور استفاده در سازمان به کار می روند. یکی از راه های خلق دانش یادگیری است. يادگيري سازماني نيازمند رخ دادن در كليه سطوح سازمان و مستلزم داشتن فرهنگ خلق دانش است که عموما در SME ها جنبه ای غیر رسمی دارد و یادگیری معمولا تصادفی است. براي مقابله با اين وضعيت SMEها مي توانند به كسب دانش از طريق منابع بيروني سازمان اقدام كنند.
2. سازماندهی و ذخیر سازی دانش: هدف از سازماندهی و ذخیره دانش، قابلیت بازیابی و دسترسی افراد جهت استفاده از آنها است و شامل فرایندهایی مثل: مستندسازی، تدوین، برونی سازی، ترجمه، طبقه بندی و به روز رسانی دانش است.
SME ها برای این ذخیره سازی، نیازمند داشتن انبار دانش هستند. این انبار دانش برای آنها ظرفیت محدودی دارد؛ ضمن اینکه دانش این شرکت ها نیز از نظر ماهیت و مقدار محدود است. در این شرکت ها به دلیل وجود کارکنان کمتر و شناخت کافی آنها از یکدیگر، دانش ضمنی راحت تر سازماندهی می شود. در مقابل، سازماندهی دانش آشکار، به دلیل محدودیت منابع مالی، رسمیت سیستم ها و ... با مسائل مختلفی رو به رو است. با این حال برای ذخیره سازی دانش آشکار در SME ها می توان از IT استفاده کرد که به جلوگیری از تکرار اشتباهات و کاهش هزینه ها می انجامد.
3. انتقال و انتشار دانش فرایند پخش دانش به متقاضیان آن است. در SME ها به دلیل وجود محیط محدود و کوچک و سطح بوروکراسی پایین، ارتباطات بین افراد دو سویه است و انتشار دانش به سرعت اتفاق می افتد در حالت کلی SMEها کمک کننده به انتقال و انتشار دانش هستند ولی نقاط ضعف آنها در این زمینه عبارتند از:
• افراد به انتقال دانشی که بیانگر اهمیت آنهاست تمایلی ندارند و احتمالا به همین دليل مديران ترجيح مي دهند بر يادگيري كاركنانشان نظارت داشته باشند تا مزيت رقابتي سازمان از دستشان خارج نشود.
• کمبود مهارت های ارتباطی و نیز تغییرات سریع در تکنولوژی ICT
4. به کارگیری دانش: این فرایند شامل عجین کردن دانش در محصولات ،خدمات و تجربیات سازمان است. کاربرد موثر دانش، مربوط به موضوعاتی مثل فهم دقیق و روشن از نقشه های سازمانی، فرصت به کارگیری دانش، احساس نیاز به به کارگیری دانش و نیز آگاهی از منابع به دست آمده از این طریق است. در SME ها، معمولا کارکنان از اهمیت نقش سازمانی خود آگاهی دارند و همدلی در آنها برای موفقیت در صحنه ی رقابتی وجود دارد. این زمینه ای برای به کارگیری دانش خود در محصولات یا خدمت می باشد. علاوه بر این تجربه و بصیرت مالک یا مدیر، نقش مهمی در فرآیند به کارگیری دانش دارد چون عموما مدیران به یادگیری از طریق عمل به تجربیاتشان معتقدند و برای دانش موجود در متون با ماهیت تئوری و غیر تجربی کمتر اهمیت قائل اند.

چارچوب پیاده سازی مدیریت دانش :
به طور کلی مدل اجرایی در رابطه با پیاده سازی مدیریت دانش در SME ها وجود ندارد. و این به دلیل تنوع کاری و ساختاری شرایط خاص و ... آنهاست. ولی می توان یک چارچوب کلی برای پیاده سازی و اجرای مدیریت دانش در SME ها پیشنهاد نمود. این چارچوب شامل :

1. نقشه ریزی دانش: ترسیم نقشه دانش ابزاری برای تجزیه و تحلیل حوزه های دانش و شناخت خصوصیات و معانی دانش تعریف شده است که در کل باعث شفافیت بخشیدن به دانش سازمانی می شود. در ساختار یک نقشه می توان: منابع، جریان ها، محدودیت ها و نقطه پایان دانش در سازمان را مشاهده و ارتبط بین آنها را درک کرد.

2. آنالیز فاصله: با استفاده از تجربه و تحلیل و ارزیابی GAPهای موجود در سطح دانش سازمان و مقایسه آن با استانداردهای ارائه شده در این زمینه می توان جایگاه واقعی دانش در سازمان را معین کرد.

3. تشخیص نیازهای دانش سازمانی: در این مرحله با توجه به اهداف سازمان در هر یک از حوزه های فعالیتی و نیز نیاز آینده سازمان به سطوح متفاوت دانش، نیاز حوزه های متفاوت به خلق، اکتساب و ... دانش تعیین می شود.
4. تدوين استراتژي مديريت دانش: رويكردهاي متفاوتي براي تدوين استراتژي مديريت دانش در سازمان وجود دارد كه هريك از طريق يك مدل كلي فرايندهاي مديريت دانش تقويت و حمايت مي شوند.
اين رويكردها را مي توان به دو دسته زير تقسيم كرد :
الف- رویکرد بالا به پایین: براي شناسايي تمركز فعاليت هاي مديريت دانش، جهت گيري استراتژيك كلي سازمان مورد استفاده قرار مي گيرد. اين جهت گيري در يك سري از فعاليت ها منعكس است كه براي تحقق اهداف برنامه ريزي شده اند.
ب- رویکرد پایین به بالا: تمركز مطالعه و بررسي بر فعاليت هاي كاركناني است كه در فرآيندهاي كلي كسب وكار درگير هستند، يافته هاي اين بررسي موضوعات و نيازهاي پرسنل كليدي را برجسته مي نمايد و سپس اين نيازمندي ها در فعاليت هاي مديريت دانش منعكس مي گردند. هريك از اين رويكردها در عمل داراي نقاط قوت ويژه اي است كه يك برنامه اجرايي موفق مديريت دانش بايد شامل هر دو باشد.

الزامات تدوين استراتژي مديريت دانش:
1- استفاده و به كارگيري ورودي هاي استراتژيك سازمان (نظرات مديران ارشد سازمان، نيازهاي استراتژيك كاركنان، چشم انداز استراتژيك سازمان)
2- پيشنهاد سناريوهاي مختلف براي استراتژي مديريت دانش
3- انتخاب سناريو مناسب و اجراي استراتژي منطبق با منابع و موجودي هاي سازمان

نتيجه گيري :
با توجه به ظهور مفاهيم مديريت دانش و نقش بسيار مهم آن در ايجاد مزيت رقابتي و بقا در محيط پر از رقابت، صنايع كوچك و متوسط (SMEs) نیز مانند صنايع بزرگ نيازمند توجه به اين امر هستند و بي تفاوتي به اين مسئله مسائل و مشكلات زيادي را براي آنها ايجاد مي كند. همچنين لزوم كسب دانش افراد و نيز مديريت آن و نيز كنترل مجاري و ورودي ها و خروجي هاي SME ها و توجه به زيرساخت دانشي از الزامات پياده سازي مديريت دانش در سازمان است. در اين مقاله تلاش نموديم تا ضرورت توجه به مديريت دانش در SME ها مطرح و كاركردهاي مديريت دانش با توجه به ساختار خاص SME ها ارائه شود. در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه با توجه به تنوع كاري اين صنايع ارائه يك راه حل كلي امكان پذير نيست ولي مي توان با ارئه چارچوب كلي، مسيري را فرارويSME ها قرارداد تا به اقتضاي نوع كسب و كار خود به اجراي مديريت دانش بپردازند .در اين چارچوب با استفاده از الگوي تحليل وضع موجود و شناسايي وضع بهينه، آناليز فاصله انجام مي پذيرد و با توجه به نيازهاي دانشي و چشم انداز استراتژيك سازمان، استراتژي و برنامه هاي ميان مدت و كوتاه مدت در رابطه با اجراي مديريت دانش تعيين و در نهايت به مرحله عمل در مي آيد .


نویسنده :دكتر كامبيز طالبي، حميدرضا محمدي، مهدي رحيمي گزینش و تلخیص: مرجان شعبانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر